چقدر حرف هست و من فقط سکوت میکنم آمدنت را سکوت کردم. داشتنت را سکوت کردم. رفتنت را سکوت کردم. انتظار بازگشتت را هم... ...حالا نوبت توست... با... ۰ ۱۸۷
زیاده خواه نیستم ! جاده ی شمال.. یک کلبه ی جنگلی.. یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی.. کمی هیزم.. کمی آتش.. مهِ جنگلی.. کمی تاریکی ِ محض.. کم... ۰ ۱۶۰
یک روز می بوسمت ! فوقش خدا منو می بره جهنم ! فوقش می شم ابلیس ! اون وقت تو هم به خاطر این که یک « ابلیس » تو رو بوسیده ، جهنمی می شی ! جهنم که اومد... ۰ ۱۹۶